سلام ای یار جانی، شکوه مهربانی

سلام ای یار جانی، شکوه مهربانی
خدا داند عزیزم، به قلبم جاودانی
به هر صبح و به هر شام بخواهم روی ماهت
همی دانم که هر دم، تو را خواهم چو دانی
تویی شور و نشاطم، تویی نقل و نباطم
تویی در زندگی ها، چو اکسیر جوانی
به سان لاله و گل، به سان بوی سنبل
ترنم کن ترانه، به شاخ زندگانی

1402.08.24 08:40 "یسار"

در غم آتش دل سوختم و دود نکرد

در غم آتش دل سوختم و دود نکرد
گنج رخسار تو را دیده ام و سود نکرد
آنچه کرده است غم هجر رخ یار مرا
آتش داغ دل و لشکر نمرود نکرد
گفتمش مرهم دل آه دل مسکین است
شرح این غصه مرا نیز دل آسود نکرد
سائلی بودم و در خیل گدایان درویش
زر و سیم تو مرا سکه داود نکرد
عشق شاید که کند چاره درد و غم دل
هیچ اکسیر شفا رنج غم آلود نکرد

۱۴۰۲.۰۸.۲۳. ۲۳:۱۱. "یسار"

سلام بر
قطره اشکی که
از شوق دیدار
و
بیم فراق
از چشم نرگس عاشق
بر گلبرگ گل سرخ
در
صبحدم
می چکد.
۱۴۰۲.۰۸.۲۱. ۱۰:۳۹. "یسار"

شک نباید کرد بر طلوع صبح 

شک نباید کرد بر طلوع صبح
بعد هر شام سیاهی که
سایه افکنده است به امید بشر
زان که فرموده است خالق در کتاب نور
نصرت از الله و فتح نزدیک است.

۱۴۰۲.۰۸.۲۰. ۲۰:۲۵. "یسار"

من خسته از خویشم مرا حال دلی پرس

من خسته از خویشم مرا حال دلی پرس
یا فریاد رسی فرِست
شاید دیگر مجالی
وقتی
حوصله ای
برای گفتگویمان نباشد.
فریادهای فرشته مرگ را می شنوی
مرا بر خویش می خواند
تا آرزوهایم را منقطع کند
بی آنکه بپرسد
آیا آرزوی دیگری
برای زیبا شدن دنیای کنونیت داری؟
زیرا من کودکم
و زبان بر سخن نگشوده
دفنم کرده اند زیر خروارها کبر و غرور و نخوت و گمراهی
باید آیینه داری بیاید و نور بتاباند. بر این تاریکی
خورشید زمین دیگر نور و گرمابخش دنیای کودکانه ام نیست
چون من در سرزمینی تولد یافته ام که سالهاست غصب شده است
و من به جرم تولد در این سرزمین و دین و آیینم باید
شبانه در همین سرزمین زبان نگشوده دفن شوم.

۱۴۰۲.۰۸.۱۷. ۱۸:۳۸. "یسار"

الهی دست گرمت را بگیرم

الهی دست گرمت را بگیرم
ببوسم آن لب شیرین بمیرم
خدا داند که تو در قلب مایی
تو را در بر نگیرم من نمیرم

۱۴۰۲.۰۸.۱۵. ۲۳:۲۲ "یسار"

زمانه زخمی خشم است و تیر و موشک و‌ بُم

زمانه زخمی خشم است و تیر و موشک و‌ بُم
تو چه کردی در آن سفر ای کریستف کلم
نهاده مام فلک بر تن کودک زخمی
که مرهمی شده بر زخم دل ما هم بُم
رسیده ناله و فریاد همه بر سر عرش
حقیقت انسان شده در این زمانه چه گم
سر رشته ز دست حاکمان به در رفته است
مگر که چاره کند درد بی امان مردم
زمان زمان پلشتی است مهربانی نیست
هزار هزار جان بدریدند گرگ انسان دُم
خلاص و راحت ما روی ماه دلداری است
که وعده داده شده دیر زمان بر مردم

۱۴۰۲.۰۸.۱۴. ۱۱:۲۰. "یسار"

بوسه گاهم شده آن چهره چون ماه صنم 

بوسه گاهم شده آن چهره چون ماه صنم
در همه دور زمان عاشق دیوانه منم
می نهم بر دل ریش از رخ ماهت مرهم
با غم هجر مداوم تو بگو من چه کنم
خاطر آسوده ترین آهوی وحشی شده ای
عطر مشک تن تو مرهم زخم بدنم
می خرامی به چمن تا که بهار است دلم
بر زمستان رخم خود تو بگو من چه زنم
شهد شیرین لبت پاکی زنگاری بود
که من از هجر تو بر اینه ی دل بزنم
صبر کرده است مرا سوخته دل در پی تو
گذری کن به سر کوی من ای شاه صنم
گره افتاده به کار من درویش بدان
که من از هجر رخت، در پی گور و کغنم
نیست آسوده از این درد دمادم این دل
چاره ای ساز مرا ای تو طبیب وطنم
"عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی"
عشق داند که سر افکنده عالم نه منم
جور محمود بداد دولت دنیا بر باد
جور رخسار تو هم می برد از من ...
۱۴۰۲.۰۸.۱۳. ۱۶:۲۲. "یسار"

سلام ای باد و باران بهاری در بهاران

سلام ای باد و باران بهاری در بهاران
سلام ای نور دیده شکوه کوهساران
سلام ای شبنم صبح به روی برگ گلها
سلام ای ابر تیره که سرشاری ز باران
ببار اینجا و آنجا به گل‌های صحاری
که پرپر می شوند از ظلالت‌های انسان
ببار ای ابر رحمت به تاریکی و ظلمت
که کرده تار و تیره جهانی را بدین سان
غمم گشته فزون از همه کوه و در و دشت
ز بارانِ سیاهی، ز مظلومی ایمان
جهانی را ببینید پر است از آتش و خون
که می نالد زن و مرد ز مرگ کودک جان
خدایا من صبوری از این غم کی توانم
که بشکافند دل هر گل لاله به بستان

۱۴۰۲.۰۸.۱۲. ۱۰:۳۴. "یسار"

من دلتنگ چرا باز به باران نرسم؟

من دلتنگ چرا باز به باران نرسم؟
از غم انگیزی دل باز به هجران نرسم؟
روی ماه تو مرا روشنی روز و شب است
از چه رو بر در این ماه خرامان نرسم
آتش افتاده بر این خرمن عمر دل من
از چه رو در پی آن فصل بهاران نرسم
شده ای در همه دم کعبه آمال دلم
جز صفای رخ تو بر سر و سامان نرسم
ای که در ماذنه ها نام تو را می خوانند
باز گو من ز چه رو باز به یاران نرسم
من درویش که دادم دل و دینم بر تو
خود بگو یار چرا باز به سامان نرسم؟

۱۴۰۲.۰۸.۱۱. ۱۶:۳۸. "یسار"

دوستی چشم قشنگی است 

دوستی چشم قشنگی است
که دادند به تو
تا تماشا بشینی بر انوار خدا
و من از نور دو چشمان تو گیرم الهام
که خدایی است در این نزدیکی
که مرا با نگه خویش
به تو پیوند زده است
۱۴۰۲.۰۸.۰۶. ۱۳:۲۳. "یسار"

تو در نهان من آشکارترین پدیده ای

تو در نهان من آشکارترین پدیده ای

۱۴۰۲.۰۸.۰۳. ۱۵:۰۹. "یسار"

رنگین کمان خونین بر غزه مان  کشیدند

رنگین کمان خونین بر غزه مان کشیدند
صد کودک مسلمان بر خاک و خون کشیدند
آری شهادت است این, مزد جهاد مردم
صد جوی خون میان، باغ جهان کشیدند
اسطوره های ایمان، بستند عهد و پیمان
باز از نیام, شمشیر بر ظالمان کشیدند
سنگ بود روزگاری، تیر و سلاح ایمان
سجیل و رعد و طوفان بر آسمان کشیدند
ای خفتگانِ در خواب، ظلم یهود دریاب
بر قله های ایمان صد تازیان کشیدند
روز نبرد و پیکار, باز آمد ای برادر
بر خیز بر جهان باز باد خزان کشیدند
صدها گل شقایق شد بر زمین غلطان
بر این خزان دوران صد بیم جان کشیدند
خونرگ لاله ها باز، روید بر این گلستان
تا ریشه های ظلمت، بر این جهان کشیدند

۱۴۰۲.۰۷.۲۳. ۱۹:۳۰. "یسار"

از بس که سلیمانی ما هست دلیر

از بس که سلیمانی ما هست دلیر
می کند صورت زیباش خصان را تحقیر


بر زبونی عدو از این فرارش پیداست
بر صولت حیدری یاران تکبیر

۱۴۰۲.۰۷.۱۱. ۲۰:۰۹. "یسار"

به نجواهای هر عاشق  بریزد سیل بارانها 

به نجواهای هر عاشق بریزد سیل بارانها
بدین سان روید از هر شاخ گلی بی خار بر دلها

۱۴۰۲.۰۷.۱۱. ۱۰:۵۰. "یسار"

جز سکوتی پر ز غم ما را نباشد چاره ای 

جز سکوتی پر ز غم ما را نباشد چاره ای
درد و غم‌های نهان شد سوز هر بی چاره ای
در سکوتم زخمها کردم نهان از چشم غیر
تا نروید بر چمن خارِ گل بی چاره ای

۱۴۰۲.۰۷.۰۹. ۲۳:۰۱. "یسار"

از بس که مهربانی، دریای مهر مانی 

از بس که مهربانی، دریای مهر مانی
که مهر روی ماهت، بر هر دلی نشانی
ماه رخت نهان است گر چه ز ما و مردم
اما نشسته ای بر دلها به مهربانی
شوق وصال رویت ما را کشد به سویت
آورده روی ماهت بر دل چه شادمانی
فریادمان بلند است بر کوه و کوی و برزن
چون ماه آسمانها، دارد ز تو نشانی
از اشک شبنم صبح، دانم که روی ماهت
کرده به دل جوانه یک قصه جوانی
پیرانه سر فتاده عشق رخت بر این دل
ای ماه روی زیبا، کی وصل خود چشانی
بر این دل پر از شوق، دارم تو را تمنا
شاید که شوید از دل غم های بی زبانی

۱۴۰۲.۰۷.۰۹. ۱۰:۵۰. "یسار"

یادت نرود مرا زیادم

یادت نرود مرا زیادم
ای مهر رخت چو ابر و بادم

در دل بنشین که جان جانی
ای قصه نو نوشته شادم

۱۴۰۲.۰۷.۰۸. ۱۷:۰۳. "یسار"