اي كه گرما بخش يك عالم شب و سرما زده

نام تو اندر جهان همچون شب رويا زده

آمدي با مقدمت جمله زمستان شد بهار

با قدم­هايت خط بطلان به هر اعلا زده

چهره هاي تيره  را آورده­اي نور بصر

 ظلمت دنياي ما را نوري از عقبا زده

هر چه بود و ار نبود از فخر آدمهاي دون

جمله خوشنامان عالم را خط رسوا زده

هر كه كرده معجزي اندر رسالتهاي خويش

آمدي با معجزي يك معجز كبرا زده

خالق كون و مكان اندر وصاياي تو گفت

در ازل  كون و مكان از بهر تو مولا زده

جان عالم گشته­ اي اي جان عالم مقدمت

نفخه  خير البشر در وصف تو شاها زده

1389/08/11   15:20